To my 30th

🏈

شنبه, ۲۸ آبان ۱۴۰۱، ۱۲:۵۰ ب.ظ

تموم این مدت اونقدر نوشتنی داشتم که از اومدن و نوشتن اجتناب میکردم، سختم بود کشیدن اون همه چیز بیرون از مغزم و جمله بندی، حالا هم به قدری دلهره داشتم که شب رو خوابای منقطع ناجور دیدم و از خود صبح هم بدنم منقبضه، احتمالا خوب میگذره ولی خب تا بگذره اذیت میشم.

این مدتی که نبودم بلخره راننده شدم و رانندگی کردم و فوبیای چندین و چند ساله م تبدیل به کار مورد علاقه م شد و بعد ۷ سالی که از گرفتن گواهینامم میگذره، پوش‌آی مامان بود که بلخره رانندگی کردم.

دوباره رفتم پیش دکتر ر و داروهامو تمدید کردم که خب بیشتر شد، گفت تا یه سالی ادامه ش بدم و برای ۷ تا قرصی که هر روز میخورم یه چارت درست کردم که فراموشم نشه، قرصای مامان بزرگ کمتر از منه حتی.

هنوز دارم مقابل نوشتن حرفام مقاومت میکنم و ترجیح میدم باقی وقتی که تا حاضر شدن واسم مونده رو سریال ببینم و ریلکس کنم.

من ۳۰ ساله عزیزم، خیلی نزدیک ترم بهت و چند روزیه داره پلن جدیدی تو سرم برات رنگ میگیره، اگر اتفاق بیافته احتمالا تو ۳۰ سالگی وسطاش خواهم بود، خیلیم بد نیست.

و تاثیر اسنترا برام گویا چشم‌گیر بوده، اطرافیان متوجه میشن و خودم هم متوجه میشم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۲۸
من ِ ۲۱ ساله

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی