روز سوم
قرار به نوشتن هر روزه بود اما امروز هشتمه و دارم سومین روز رو مینویسم. اخ اخ از چالشام. حقیقتا رژیمم رو نمیدونم چند روز رعایت کردم، ولی اونقدرام بد نبوده، تابحال سه روز ورزش کردم که خب کمه خیلی، ولی چیزایی که از سر گذروندمم بی تاثیر نبودن.
فعلا قضیه درمانگاه کنسله و خیلی ناراحتم کرده، اما استرسی که داشتم کمتر شده، شاید بهتر بود این ماه نباشه، اما امیدوارم بزودی داشته باشمش.
ممکنه یه سفر دو روزه داشته باشیم که هنوز قطعی مشخص نیست، شیفتامو جابجا کردم اما خب کی میدونه چی میشه، و زمانش هم دوره.
از اف ها خارج شدم و شیفتام شروع شدن،
دیروز قبل شیفت دفتر و مداد و اینجور چیزا گرفتم و بعد خراب کردن چند صفحه و نارضایتی، گربه ای کشیدم که به دل خودم نشست، اما خب الان دست الی ه. تقریبا هیچ وقت نقاشیامو نگه نمیدارم، فقط عکساشون هست.
و این که سریال انه شرلی واقعا عجیبه، فقط کاش زودتر زمستونش بگذره و اون دشتای قشنگ اول سریال دوباره برگرده.