To my 30th

شییفت شب

پنجشنبه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ۰۷:۳۴ ق.ظ

نیم ساعت از شیفتم مونده، تا سه و چهار صبح داشتم با رزیدنت صحبت میکردم و از اذیتای شوهرش تو بخش اینترنی میگفتم:)) و طفلک کلی تاسف میخورد😂 بعدشم یخورده شلوغ شد و بعد ترش نشستم با دو تا نرسی که تو اورژانس بودن به صحبت کردن، تا وقتی نرس اعجوبه هه اومد و ترجیح دادم بیام تو اتاقم😂 همون که بخاطر برادرش باهام قیافه گرفته.

منتظرم این نیم ساعت رد بشه و برم نودل درست کنم و بخوابم. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۲۴
من ِ ۲۱ ساله

نظرات  (۱)

خسته نباشید

پاسخ:
خیلی ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی