To my 30th

شیفت شب

چهارشنبه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۱، ۰۶:۴۹ ق.ظ

یک پنجم انتهایی قهوه م‌ رو سر کشیدم و یادم افتاده که کاش چراغ اتاق رو خاموش میکردم ولی چون نشستم و توان بلند شدن ندارم همینطور باهاش سر میکنم، نمیدونم اثر قهوه بوده یا مریضای عجیب غریب که تا الان اثری از خوابالودگی ندارم. تعداد مریضا تازه ۱۰۰ تا شده اما خب شب شلوغ و بدی گذشته، مریضا مورد دار بودن، چند دقیقه قبل هم همون اقایی که میگفت چرا امپول بچمو اسپیره نکردین، برگشت با هول و ولا که بچه م اونقدر گریه کرده از گلوش خون اومده، چیزی نخورده و دفع نداره، ویزیت رزیدنت زدم و کمی و هول و ولا برم داشت و با نرسا صبت کردم و حالا نشستم تو اتاقم.

دلم برای وبلاگ نوشتنایی که منتظر کامنت بودی و عددای کنار نظرات ذوق زده ت میکرد و با بقیه وبلاگا تبادل داشتی تنگ شده، کانال و تلگرام کیف نمیدن.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۵/۱۹
من ِ ۲۱ ساله

نظرات  (۱)

مورد بوده از فر خستگی با چراغ روشن شب تا صبح خوابیدم😐😐

 

پاسخ:
:))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی