To my 30th

به توصیه مشاور ویاس رو بعد از گاردی که بهش داشتم شروع کردم و نتیجه جالبی داشت، تمرکز بیشتر و خستگی کمتر، اما مشکلم در این لحظه فریز شدنم قبل امتحاناست، چون میدونم به ۱۰۰ که نه، حتی هنوز به ۷۰،۸۰ نمیرسه، به ۵۰ و ۶۰ راضی نمیشم در حالی که اول باید ۵۰ و ۶۰ بشه و بعد آسه آسه بالا بره.. اگر نه رو ۲۰،۳۰ میمونم و دفعه ی بعد تاااازه بخواد بشه ۵۰ و ۶۰..

از کله سحر بیدارم، صبحونه خوردم و قهوه و سریال و روتین پوستی و عکس و همه چی! اما واسه همین نزدیک امتحان بودن سراغ مرور نمیرم، چرا؟ چون فکر میکنم تمرکز ۱۰۰ لازمه که مرور کنم. اما هدف رو چی بذاریم؟ بیشتر از نصف اطفال ۳ تا آخر شب مرور شده باشه، با هر کیفیتی! Deal؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۴ ، ۱۰:۲۵
من ِ ۲۱ ساله

یباره پیچید اون سمت میدون و گفت بریم برام لباس بگیریم؟ گفتم بریم.

قبل‌ترا گفته بود که موذب میشه و همیشه تنها این کارو میکرده.

رفتیم، لباس انتخاب کردیم و پرو کرد و کاپشنش رو نگه داشتم و نظر دادم و استایل متفاوتی نشونش دادم و رفتیم جاهای دیگه و لباسای لازم و قشنگ رو پیدا کردیم و ترکیب نهایی حسابی به تنش نشست، و این پروسه برام قشنگ بود و بهم چسبید:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۰۴ ، ۱۰:۲۰
من ِ ۲۱ ساله

ولی خب میشه هم پینترستی زندگی کرد و درس خوند این چند ماه باقی رو، کافیه اتاقم رو مرتب و تمیز نگهدارم و بشه پایگاه درسی:)) چونکه روزانه ۵،۶ تا جای مختلف عوض میکنم و درست نیست، و بعد هم که اداهایی که بلدیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۴ ، ۰۲:۳۰
من ِ ۲۱ ساله

تصورم از آبان پوست خوب و لاغر شدن بود. و روتین شدن درس خوندن شاید. خیلیه و‌ از زاویه ای هم هیچی نیست. 

نشدن اما روز هفتم داروهای هلیکوباکترمه، اکوتان میخورم و پوست بهتر پیش رومه، برا هفته‌ی بعد حتما وقت لیزر میگیرم و دیگه تا اخر اذر باید پوستم بخصوص پوست بدنم بهتر شده باشه. قراره هیچی شیفت نرم! و باید حسابی بخونم و یک دور تموم بشه..

درسته همه‌ش نشد، ولی ابان بی فایده هم نبود. ازمون داخلی تا حدودی تونست برا تغییر مدل درس خوندنم مفید باشه. و خب همه‌ی اینا خوبه. نمیتونم همه هندونه ها رو باهم دست بگیرم، اگر بشه هم واسه توانایی هندل کردنش تمرین و زمان لازم دارم. برای شروع؟ رعایت رژیم امروز و ۶:۳۰ درس خوندن:"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۰۴ ، ۱۰:۲۷
من ِ ۲۱ ساله

درسته مدتیه حوصله‌م نمیکشه برا خودم قهوه‌ی درست درمون درست کنم، اما دلیل نمیشه ساعت ۲ شب با وسواس دستگاه رو نشورم و از بالا یخ نیارم و برا بچه‌م با حوصله قهوه بار؟ نذارم:))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۴ ، ۰۲:۰۵
من ِ ۲۱ ساله

Trust the process..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۴ ، ۰۰:۳۸
من ِ ۲۱ ساله

داره بهم فرصت چندماهه داده میشه که به هیچی فکر نکنم و فقط درس بخونم، به هیچی فکر نکنم و دغدغه نداشته باشم! هرچقدر هم مقطعی ولی باز هم تو دنیای بزرگونه همچین فرصتی راحت پیش نمیاد..

بهش درست فکر کن میم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۱۳:۱۰
من ِ ۲۱ ساله

یک ماهی میگذره که با میم آشنا شدم، به طرز قشنگ و جادویی ای. با تی‌شرت هری‌پاترم از یه مهمونی که اونجا رفتنم هم عجیب بود استوری کرده بودم، عجیب چون معده درد شدیدی داشتم و مهمونی عصر رو سریعتر برگشته بودم و از زیر سرم به مهمونی تولد دوم رفتم. خلاصه، میم استوریم رو ریپلای زد و گفت که elder wand رو داره، و بهم تعارف کرد. کوتاه حرف زدیم و فردا شب که شیفت بودم، شماره‌م رو گرفت و تماس گرفت و گفت که دم دره و برم امانتی رو تحویل بگیرم. هوا مه گرفته بود و از عروسی برمیگشت و با کت و شلوار و اور کت بلند ا روش و کراوات و همه‌ی اینا از دور میومد و چوب دستی هم دستش، داد و سریعا طی یکی دو دقیقه رفت:)) قرار شد با قهوه جبرانش کنم، که چندین بار زنگ زد و پیگیری کرد اما رو مود مناسبی واسه دیت نبودم. رفتم و سه ساعتی صحبت کردیم، دیت بعد رو رفتیم و ۵،۶ ساعت صحبت کردیم و ادامه و ادامه‌ی ماجرا. اومد سر شیفتم و برام قهوه آورد، تو ماشین منتظرم شد تا شیفت تموم شه و برا سیمبا عروسک و برا من پاستیل و گل گرفته بود.

ادامه پیدا کرد و دیدن های پشت هم و تصادف عجیبی که کردیم و قضایای بعدش و دعوای اول سر یک ماه و مهمونی دعوت شدنمون و جمله‌ی امشبش که اورثینکای روزم رو کمتر کرد، گف من برات هیچوقت عطر نمیگیرم چون جدایی میاره، و جزو قشنگترین جمله هایی بود که از کسی شنیدم:)) دارم دوستش داشته میشم و جالب ترش برام اینه که سختی های زیادی داره این داستان و اینسایت به قضیه دارم، و سختی و قشنگی ها رو کنار هم دوست دارم. امیدوارم که به صلاح و زیبا پیش بره برامون♥️

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۳ ، ۰۰:۴۷
من ِ ۲۱ ساله

سه صبح نشستم کف اشپزخونه و شیرینی میخورم و صبح بعد بیدار شدن که ترازو عدد بیشتری رو نشون میده ناراحت میشم، خب این یه معادله ست عزیزم، انتظار معجزه داری؟؟

خیلی چیزا هست که باید فیکس شن، باید هم بتونم درس بخونم هم رژیم بگیرم هم ورزش کنم هم خوشحال باشم هم پوست خوبی داشته باشم🦕

همین وسط رفتم غذاهای مجاز تو رژیم کتو رو سرچ کردم و نوچ وقتی تنها زندگی نمیکنی واقعا سخته.

تو مدیریت مالی ریدم، تو رژیم ریدم، تو پوست و درسمم هم، شدیدا عصبی و بهم ریخته م و فقد پتو پیچ تو بغل مرضیه دراز کشیدم و اومدم که اینجا بنویسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۲ ، ۱۱:۳۶
من ِ ۲۱ ساله

اردیبهشت تا حالا خیلی چیزا گذشته، اواخر درگیر حواشی زیادی شدم، خستم کرده این حواشی و سکون و سکوت کامل میخوام. نوشته بودم رکود قواره تن من نیست، حداقل نیمچه حرکتی برگزیدم.

باید خودمو از حواشی جدا کنم بااااااید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۰۲ ، ۱۲:۲۶
من ِ ۲۱ ساله