To my 30th

نیمه شب

سه شنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۰، ۰۲:۴۰ ق.ظ

نمیدونم چرا به یکباره نفسم تنگ شده و قلبم رو به ترکیدن و پاچیدن رفته؟

این روزها مثل خیلی روزهای دیگه ی زندگیم داره به احساس عدم امنیت و غر زدن و تنبلی و هیچ کردیتی به خودم ندادن میگذره، دلم میخواست به پی وی دوستی پناه میبردم و میگفتم قلبم داره میترکه، گریه میکردم اما نمیکردم، اما ننمیشد، نشد.

پی ام اسم، روابطم با اطرافیان به مسخره ترین شکل ممکنه و هررر چیزی بهم ریخته ست هر چیزی.

خواب شب ها واسم سخت شده، یچیزایی یادم میاد اما کی میدونه رویاست یا واقعیت؟ اصلا کی گفته اسمشون رو باید رویا گذاشت؟

خواب شبها سخت شده، مثل کاری که به اجبار باید انجامش داد، سخته برام خواب عمیق و دلچسب داشتن، شاید باید دور شم از بچگی و نظمی بدم بلکه بهتر شه، شاید بدنم کارهای تینیجی رو نمیکشه و هشدار بزرگ شدن میده.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۲/۰۳
من ِ ۲۱ ساله

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی