دوش گرفتم و با حوله روی تخت دراز کشیدم، چند دقیقه ی لذت بخشی که یکی دو سال میشه برای خودم کشفش کردم. برگه های شرح حال پایین تخته و در حالی که دو تا کار از چهار تای امشب رو تیک زدم، به نوشتن اونها فکر میکنم. اگر ۶ تا آماده داشته باشم به آرامش خوبی میرسم. مورنینگها مجازی شدن و بخصوص وقتی مثل دیشب از ساعت ۱۰ خواب بوده باشم، میتونم حین مورنینگ ها از خواب نمرده و به آسه آسه صبحونه خوردن و آماده شدنم برسم.
مود؟ خوبه، قشنگه، عصر به لول جدیدی دست یافتم و هنوز لذتش رو روحم داره حس میکنم، خیلی خیلی مفصل تر باید راجع به این چیزا بنویسم و این دو خط ِ درهم و برهم محض یادآوری واسه بعد ها باقی میمونه.
میخوام که برگردم به سبکی ای که داشتم.